۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

عکسی از درختی در شهر اورمیه هنگام غروب خورشید

آزربایجان غربی - تصویری از یکی از درختان شهر اورمیه در هنگام غروب خورشید


۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

پارک ملی دریاچه اورمیه – عکسی از پل میانگذر تبریز - اورمیه

پارک ملی دریاچه اورمیه (Lake Urmia National Park) در منطقهٔ آزربایجان  و در شمال غربی ایران واقع شده‌است. دریاچه اورمیه  دریاچه طبق آخرین تقسیمات کشوری، بین دو استان آزربایجان شرقی و آذربایجان غربی تقسیم شده‌است. دریاچهٔ ارومیه، بزرگ‌ترین دریاچهٔ داخلی آزربایجان و ایران و دومین دریاچهٔ آب‌شور دنیا است. آب این دریاچه بسیار شور بوده و عمدتاً از رودخانه‌های جیغاتی (زرینه‌رود) ،تاتائو ( سیمینه‌رود) ، گدار، باراندوز، شهرچای، نازلو و زولا تغذیه می‌شود.
حوضهٔ آبریز دریاچه ارومیه، ۵۱٬۸۷۶ کیلومتر مربع است  که پیرامون ۳٪ مساحت کل کشور را دربر می‌گیرد. این حوضه با داشتن دشت‌هایی مانند دشت تبریز، اورمیه، مراغه، ساووجبولاق (مهاباد)، قوشاچای (میاندوآب)، سولدوز (نقده)، سالماس (سلماس)، خانا (پیرانشهر)، آذرشهر و اشنویه، یکی از کانون‌های ارزشمند فعالیت کشاورزی و دامداری در ایران به‌ شمار می‌رود.
دریاچه اورمیه بزرگ‌ترین آبگیر دایمی آسیای غربی است. پارک ملی دریاچه اورمیه پس از مرداب انزلی، از جالب‌ترین و نغزترین زیستگاه‌های طبیعی جانوران در ایران به‌شمار می‌رود. در حال حاضر ۲۷ گونه پستاندار، ۲۱۲ گونه پرنده، ۴۱ گونه خزنده، ۷ گونه دوزیست و ۲۶ گونه ماهی حیات وحش این دریاچه را تشکیل داده‌است.
آب دریاچهٔ اورمیه بسیار شور و میزان نمک محلول در آن دو برابر اقیانوس‌ها است. به این دلیل، هیچ ماهی و نرم‌تنی به جز گونه‌هایی از سخت‌پوستان در آن زندگی نمی‌کنند و آب آن هیچ‌وقت یخ نمی‌زند. شناکنندگان نیز می‌توانند بر روی آب آن شناور بمانند.
آب دریاچهٔ اورمیه از دستهٔ آب‌های کلروره سدیک می‌باشد و گل دریاچهٔ ارومیه خمیری سیاه‌رنگ و جزو گل‌های کلروره‌است که دارای خاصیت درمانی برای بیماری‌هایی چون رماتیسم و آرتروز و بیماری‌های زنانه‌است.
دریاچهٔ اورمیه دارای ۱۰۲ جزیره ‌است که همهٔ آن‌ها از سوی سازمان یونسکو به عنوان اندوختهٔ طبیعی جهان به ثبت رسیده‌اند. جزیرهٔ اِشک، زیستگاه پرندگان زیبای کوچک، از جمله مرغ آتش و تنجه و نیز گوزن زرد ایرانی است. برای گشت و گذار در دریاچه و جزیره‌های آن می‌توان از دو کشتی سهند و نوح، یا قایق‌های گوناگون در بندر گلمانخانه بهره گرفت.
پارك ملي درياچه اورميه (Lake Urmia National Park) بين استانهاي آزربايجان شرقي و آزربايجان غربي و در موقعيت جغرافيايي 37 تا 30/38 عرض شمالي و 45 تا 46 طول شرقي واقع شده است. مساحت پارك 464056 است .پارک ملی درياچه اورمیه جمعا داراي 102 جزيره بزرگ و كوچك به مساحت 33486 هكتار است .
پوشش گياهي: سرو كوهي , پسته وحشی , داغداغان ,‌زالزالك ,‌ بادام كوهي ,‌شيرخشت ,‌ديو آلبالو, گندميان ,‌فرفيون ,‌آويشن ,‌درمنه ,‌علف شور, ‌كاكوتي ,‌زنبق,‌يولاف ,‌شنگ و‌ شقايق.
پستانداران : قوچ و ميش و گوزن زرد .
پرندگان: فلامينگو, پليكان ,‌ ‌كاكايي و تنجه .
خزندگان : انواع مارهاي سمي و نيمه سمي, مارمولك و آفتاب پرست .
پارک ملی دریاچه اورمیه در میان دو استان آزربایجان شرقی و آزربایجان غربی بخش شده است. دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه درونْ سرزمینی آزربایجان و ایران است. آب دریاچه اورمیه بسیار شور بوده و عمدتآ از رودخانه‌های جیغاتی (زرینه‌رود)، تاتائو (سیمینه‌رود)، گدار، باراندوز، شهرچای، نازلو و زولا تغذیه می‌شود. حوضه آبریز دریاچه اورمیه ۵۰۸۹۲ کیلومتر مربع است که پیرامون ۳٪ مساحت کل کشور را دربر می‌گیرد. این حوضه با داشتن دشت‌هایی مانند دشت خانا (پیرانشهر)، سالماس (سلماس)، اورمو (اورمیه)، تبریز، آذرشهر، ماراغا (مراغه)، قوشاچای (میاندوآب)، ساووجبولاق (مهاباد)، سلودوز (نقده) و اشنویه یکی از کانون‌های ارزشمند فعالیت کشاورزی و دامداری در آزربایجان و ایران بشمار می‌رود. پارک ملی دریاچه اورمیه بزرگترین آبگیر دائمی آسیای غربی است. پارک ملی دریاچه اورمیه پس از مرداب انزلی از جالب‌ترین و نغزترین زیستگاه‌های طبیعی جانوران در ایران بشمار می‌رود. تا کنون بیش از ۱۸۶ گونه از پرندگان آبزی و کرانه‌ای و ده‌ها پرنده خشکی‌زی در استان آزربایجان غربی شناسایی شده اند. پارک ملی دریاچه اورمیه دارای ۱۰۲ جزیره است که همه آنها از سوی سازمان یونسکو به عنوان اندوخته طبیعی جهان به ثبت رسیده است. جزیره ائششك داغي (اِشک) زیستگاه پرندگان زیبای کوچگر از جمله مرغ آتش و تنجه و نیز گوزن زرد است. گِل کرانه دریاچه اورمیه خاصیت درمان برای دردهای مَفصلی و بیماری‌های زنان را دارد. برای گشت و گذار در دریاچه اورمیه و جزیره‌های آن می‌توان از دو کشتی سهند و نوح یا قایق‌های گوناگون در بندر گلمانخانه بهره گرفت.
تاریخچه و معنای نام اورمو، اورمیه
منابع فارسي و ارمني نام شهر اورمو (اورميه) را به شكل "اروميه" و منابع تركي و آزربايجاني اين نام را در زبان فارسي به شكل "اورميه" و به زبان توركي مطابق با تلفظ مردم به شكل "اورمو" مي نويسند. گروه دوم معتقد به تركي بودن نام اورمو و در نتيجه اورميه و همريشگي احتمالي آن با اسامي شهرهايي مانند اور و اوروك (از تمدن سومري)، اورگنج (دو شهر در ازبكستان و تركمنستان) و اورومچي (در تركستان چين، بئش پاليق سابق) اند.
تئوري سومري نام اورميه: مدافعين اين تئوري، نام اورميه را به شكل "اور(و)+ مو" (URU+MU)و يا "اور(و)+مه" (URU+ME) تقطيع مي كنند.
١- "اوروURU " در زبان سومري كه از طرف عده اي زباني خويشاوند با زبان تركي و يا پروتوتورك در نظر گرفته مي شود، به معني شهر و آبادي است. نام دو عدد از مهمترين شهرهاي سومري "اور" (المقير فعلي در جنوب بغداد) و "اوروك" (ورقه فعلي) بوده و احتمال داده مي شود نام كشور عراق نيز يادگار كلمه اوروك سومري باشد. (اوروق و يا اوروغ در تركي به معني قبيله و يا گروه انساني خويشاوند و در تركي معاصر به شكل اويروق به معني تابعيت و شهروندي است).
٢- "موMU " در زبان سومري (معادل شامو در زبان آكادي) به معني بهشت و يا بخشي از آسمان-بهشتها و شايد به معني باران است. "مهME " نيز در اين زبان به معني معيارها و نرمهاي فرهنگي و يا پرچمها و نشانه هاي اين نرمها مي باشد. بنابراين "اوروموURUMU " به زبان سومري به معني "شهر بهشتي"، "شهر باران" و "اورومهURUME " به معني "شهر فرهنگ، شهر بافرهنگ" مي باشد. نام اورومو به معني شهري بهشتي با باور رايج در ادوار باستان مبني بر قرار داشتن باغ عدن در آزربايجان –تبريز همخواني تمام دارد.
تئوري اورال –آلتائيك نام اورميه: در زبانهاي مخلتف اورال-آلتائيك نامهاي جغرافي متعدد مشابه با نام اورميه وجود دارند. اين نامها را ميتوان به دو دسته جداگانه، يكي با معاني مكان و مقر و ديوار و ديگري با معاني زيبا و شاد و شوق و ... تقسيم كرد:
١- بن "اورUR " در زبان توركي باستان به معني مكان و مقر و... و "اٶرو-هٶروÖRÜ-HÖRÜ " به معني ديوار درهم تنيده است. ("اورUR " به سومري به معني انسان است). كلمات اورتا (وسط)، اوردو (قرارگاه خاقان و ارتش)، اورون (مقام، مكان)، اورناماق (جاي گرفتن)، اورلاتما (اسكان دادن)،... در زبان توركي و بنا به شماري از صاحبنظران كلمات يورد و يا يئر نيز از همين ريشه اند.
٢- در زبانهاي اورال-آلتائيك تركيبات متعددي وجود دارند كه يادآور نام اورميه اند. در همه اين نامها معاني شادي، زيبائي، ذوق و شوق و الهام بخشي مستتر است:
الف- در زبانهاي مونقولي كلمات اورماURMA ، اورامURAM ، اورمانURMAN ، اورماسURMAS ، اورمURM ، اوروما URUMUو .... به معاني روحيه، الهام، شوق و ذوق ميباشند. نام شهر اورومچي URUMÇİ ويا اورونچي URUNÇİاويغورستان (تركستان چين) نيز كلمه اي مونقولي (لهجه باستاني مربوط به دو هزار سال پيش) است. در اين تركيب اورو URU به معني زيبا و مچي MÇİ به معني مرغزار و كشتزار است.
ب- در زبانهاي اوراليك (فينو اوگوريك مخصوصا در زبان مجاري) اٶرٶم-اٶرٶل ÖRÖM-ÖRÖLبه معني شادي و نشاط است (زبانشناسان اين نامها را ماخوذ از زبان تركي دانسته اند).
ج- در توركي باستان، اورينÖRİN, ÜRİN ، اورون ÜRÜN و اورگونÜRGÜN همه به معني شاد و شاداب بودن.
بنابراين نظريه، نام اورميه كلمه اي اورال آلتائي به معني مكان زيبا و شادي بخش است.
تئوري تلفظ مردمي: عده اي نيز نام اورميه را ناشي از تلفظ توركي "روميه" و يا "رومي" ميشمارند. طبق اين نظر، از آنجائيكه صداي "ر" در اول كلمات اصيل توركي نمي آيد، براي رفع اين صدا از اول اين چنين كلمات وارده از زبانهاي خارجي، صداي "او" و يا "اي" به اول آنها (مانند ايره حيم به جاي رحيم و .....) افزوده مي شود. چنانچه واژه هاي "روم" و "روس" در توركي مردمي به شكل "اوروم" و "اوروس" تلفظ ميشوند. نام شهر "اورفا" در تركيه نيز طبق همين قاعده و از افزودن صداي "او" به اول نام قديمي اين شهر "روبا" حاصل شده است.
نتیجه:
نام دومين شهر آزربايجان اورمو-اورميه، چه از ريشه توركي- اورال آلتائيك اروم-اورون، چه از تلفظ توركي "روميه" و چه از ريشه سومري اورومو-اورومه گرفته شده باشد، شكل "اورميه" مانند خود اين شهر، داراي بار و هويت توركي است و شايسته است كه در زبان فارسي نيز به جاي فرم غيرتوركي اروميه بكار رود.
نام جزایر پارک ملی دریاچه اورمیه
نام ۱۰۲ جزیره دریاچه اورمیه بدین شرح است:
آداجیق، آرپا دره سی (آرپادره سی)، آرپالیق ،آغ داغ (آق داغ)، آغجا داش،افشارجیق، آق مسته، آل داغ، آلا مزره، آلتین داش(دوققوزلار2 )، آنقیت، ائششک داغی، ائشیک؟ میدانلار(ایشیک میدانلار)، ابولقاسیم داشی(=بایراقلی)، احمد داشی (=قالخانی)، ارده شه تپه سی، امه جنلر، اومود، اوهون(هونو)، ایرای داش، ایسپیر، ایسپیرجیک، بارینما(یوخاری گولایان داشی)، بایاتلی(=کیچیک شاه سوره نلی؟)، بايراقلي (=ابوالقاسم داشي)، باييندير (كيچيك گميچي تپه)، بزه كلي، بوجاقلي، بوزجا، پاخلان آداسي، تؤره مه (=دوققوزلار ٤)، تاپداق (=آرپادره سي ٢)، تك داغ (=گديك تپه ٣)، توپپوزلو (=دوققوزلار ٣)، توخسون (=قاناجانا٬١ گاناجابا؟ ١)، توركلر آداسي، چؤمچه داش، چات تپه، چالاغان، چاناق قايا، چاييرلي، داش آدا، داشليجا، دانالي، دليجه آدا، دليجه آدا، دليجه آدا، دوققوزلار (=دوققوز آدالار)، ديله ك آداسي، دينج آدا، ساخليجا، ساري تپه، ساريجا، سامانلي، سانجاق (=دوققوزلار ٩)، سايين قالا (صائين قلعه)، سنگير، سومورقان (=اورتا گوله ين داشي)، سيغيناق، شاه سوره نلي؟، شاها (=شاهاتالا)، شوش تپه، عوثمان يومروغو، قابا داش (=دوققوزلار ١)، قاپاقليجا، قاپساق (=گميچي ٢)، قارا آدا، قارا تپه، قارلي (قارليق)، قاشقالاق (=دوققوزلار ٥)، قالخانلي (=احمد داشي)، قامچيلار، قاناجانا (گاناجابا؟٣ =قاناجانا؟ ٣)، قانقلي قايا (=قانلي قايا)، قاياجيق، قاياقاپان، قاينارجا (=بؤيوك شاه سره نلي)، قوتان قوش، قورشاقلي (=بؤيوك كؤمه ر؟داغ٬ كؤمه رداغ؟ ٣)، قوزغون، قوش قاياسي (=كيچيك كؤمه رداغ٬ كؤمه رداغ ٢)، قوش قونماز (=دوققوزلار ٨، قوشاجالي (=گميچي ٣)، قويون داغي، قيپليجا (=دوققوزلار ٥)، قيرنالي، قيزيل كنگور (=قيزيل كنگور ١)، قيزيلجا قايا (=قيزيل كنگور ٢)، قيلينج ياغلي قار، كئچل داشي، كؤمه رداغ (كمرداغ؟ ١)، كاظيم خان داشي (=قيرخلار٬ =اييدير)، كنگرلي، كوله كلي، گؤتورگه (=قاناجانا؟٢ ٬ گاناجابا؟ ٢)، گؤيجه آدا، گديك تپه (=گديك تپه ١)، گميچي آداسي (=گميچي ١)، گميچي تپه سي (=بؤيوك گميچي تپه)، گوله ين داشي (=آشاغي گوله ين داشي)، مئركيت، موللا يوردو (ملا يوركو؟)، مينجيق تپه (=گديك تپه ٢)، يئكه داغ، ياپاقلي، يارماقلي، ياريلغان قايا، ياسسي آدا، ياسسي داش، ياسسي ياغلي قارا، يالقيز آدا (=دوققوزلار ٧)، يالمان
و اسامی جعلی و تحریف شده فارسی که چند سال پیش به جای اسامی ترکی تاریخی و حقیقی دریاچه اورمیه تغییر داده شدند
آرزو، اشک، اسپیر، کبودان، شاهی (اسلامی)، اسپیرو، اسپیرک، آذین، مهر، مهران، مهرداد، برزو، برز، سیاوش، سیاه‌تپه، تنجه، تنجک، بن‌اشک، اشک‌سر، اشکو، چاک‌تپه، دی، ماغ، میدان، چشمه‌کنار، میانه، سامانی، آذر، سنگان، سنگو، تک، جوزار، جوین، جودره، سپید، بستور، زیرآبه، بهرام، گرز، اردشیر، ناهید، پنهان، شاهین، کنارک، زرتپه، خرسک، امید، گریوک، گرده، گیو، کَلسنگ، گلگون، آرام، پناه، کریوه، ناویان، زاغ، مشکین، سهران، پیشوا، کام، کامه، سروش، سرخ، شبدیز، ناخدا، کوچک‌تپه، توس، برزین، آرش، آتش، سیاه سنگ، کرکس، شورتپه، ناوی، نهفت، شوش‌تپه، ایران‌نژاد، شمشیران، مهدیس، کاکایی بالا، کاکایی میانه، کاکایی پایین، تخت، تختان، مرکید، کاوه، مهوار، نادید، کمان، زرکمان، زرکنک، نهان، برد، بردین، بردک، تیر، تشبال، سریجه، بن، کفچه‌نوک.
سوالی که به ذهن می رسد این می باشد که برای تغییر نام خلیج عربی زمین را به زمان می دوزیم پس چرا اسامی ترکی تاریخی و ملی را با اسمی جعلی فارسی عوض می کنیم؟
 پارک ملی دریاچه اورمیه (Lake Urmia National Park) دریاچه دارای ۱۳۰ کیلومتر طول و در پهن ترین نقطه ۴۰ کیلومتر عرض و۴۶۳۰۰۰۰ هکتار مسحت است. عمیق ترین نقطه دریاچه ۱۵اورمیه  متر وعمق میانگین ان ۵ متر می باشد.
دریاچه اورمیه با مینگین بارندگی سالانه ۴۰۰ تا ۶۰۰ میلیمتر و درجه حرارت متغیر از ۱۷ـ تا ۳۶ درجه سانتیگراد از سطح ازاد ۱۲۷۴ متر ارتفاع دارد.
اب دریاچه اورمیه غلظت بسیار دارد که در نقاط مختلف و فصول گوناگون میزان املاحش متغیر و بطور متوسط حدود ۳۰۰ گرم در لیتر است.
در سال ۱۳۴۶ جزیره قویون داغی(کبودان) از طرف سازمان حفاظت محیط زیست حفاظت شده اعلام گشت.در سال ۱۳۵۴ بود که این جزیره ئ سایر جزایر موجود در این منطقه بجز شاها(اسلامی)منطقه حفاظت شده دریاچه اورمیه اعلام و بعدا به پارک ملی تبدیل شد.
در پارک ۳۲۰۰ هکتاری جزیره کبودان که غیر مسکونی و زیستگاه انواع پستانداران وحشی مثل موش صحرایی ـ قوچ و میش و پلنگ است.
سیمای جزیره قویون داغی (کبودان استپی) و بخش هایی از این جزیره نیمه جنگلی بیشتر پسته وحشی همراه با درختچه های دیگر از جمله بادام وحشی ـ ارس کوهی ـ بادام کوهی ـ خوشک و گوجه وحشی و گیاهان گوناگونی چون دم اسبی ـ مرغ علف گوسفندی و جو وحشی از جمله گیاهان و درختان این جزیره است.
پرواز دسته جمعی فلامینگوها ـ پلیکان ها ـ تنجه ها و کاکایی ها در پارک ملی دریاچه اورمیه مناظر بدیعی در بهار و تابستان پدید می اورد.
محقق نامهای ترکی جزایر پارک ملی دریاچه اورمیه و ریشه شناسی نام شهر اورمو: آقای مئهران باهارلو

۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

باهار بایرامینیز قوتلو اولسون - تصاویری از گلهای شهر اورمیه

ملل ترک و یئنی گون بایرامی ، باهار بایرامی و یا عید نوروز / اومود اورمولو
ارگه نه قون بایرامی (عید نوروز) در میان ملل ترک دنیا از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است، در دنیای تورک و در جغرافیایی آنادولو با توجه به اعتقادات و باورهای متفاوت ارگه نه قون نسبت به هیجانی که داشته هزاران سال بزرگ داشته شده و برای ملل ترک دارای ارزشهای معنوی، باور-اعتقادی، داستانی – اساطیری (میتولوژی)،  بوده است. آن چیزی که ملل ترک دنیا را بر بزرگداشتن ارگه نه قون به یک جا جمع کرده ریشه در آئین ارگه نه قون، تاریخ، ارزشهای مادی و معنوی، و ... نهفته در ارگه نه قون بوده و می باشد.
در زمانهای گذشته انسان همواره در جستجو داشته های محیطی، تاریخی و محل سکنی گزیدن خود بوده است. این جستجو و سبب همواره با اعتقادات و باورها و به یک نوعی تقدس بودن همراه بوده است. اجتماعات زمانی که در جنگ بین طبیعت و انسان بود با غلبه و قدرت بی کرات طبیعت انسان مجبوراً سر تعظیم برده و راه آشتی با طبیعیت را برگزیده و در این راه در جستجوی نیروهای مافوق طبیعیت و بهره گیری از این نیروها و حتی جهت دهی به این نیروها بوده است.
از اولین اجتماعات بشری همواره بر پایه تغییرات ماه و فصول و ... بشر این تغییرات را بزرگ می داشت و آئینهایی مختلفی را بپا می داشته است. انسان ضعیف در مواجه با خطرات عالم طبیعت، نیروهای مافوق طبیعیت و ... از نیرویی شبیه به جادو کمک می طلبید و بعضاً کمک می دید .اجتماعات اولیه از تقلید، اعتراض به انواعی و حتی سحر را همیشه در تقابل طبیعت و انرژیهای آن بهره برده اند. این مراسمات و آئینها در زمانهای مختلفی با دعا و قواعد خاص به خود بوده و برگزار می شده است. جستجوهایی که در جهت شکل دهی به تفکر مدنیت ها بوده است  سبب ظهور باورها و اعتقادات شده است.
قدمت این نوع مراسمات را تا قدمت آیئنهای مذهبی می توانیم مشاهد گر باشیم. انسان شکارچی زمانی که شکار خود را با مراسمی تناول می کرده و مراسم آئینی برای از بین بردن سحر و جادوی موجود در تن و محیط خویش  بهره می جسته می توا نشانه هایی از همین تقدسات و تفکرات اولیه را مشاهده نمود. انسان شکارچی در مدنیت شکار خود همواره در جستجوی برکت و افزایش روزی خویش به انواع مراسم و آئینه هایی در این رابطه شروع کرده است. در مراسم مذهبی گذشته شادی و هیجان، سحر، و برکت و افزایش روزی در هم تنیده شده است. هدف آئینهای مذهبی از یک سو آزمایش فیزیکی، نرمهای اجتماعات و از دیگر سوی ارتباط برقرار کردن اساس تفکر اجتماعات با دنیای دیگر بوده است.
در مراسم آیئین – مذهبی، معنای طبیعت همراه با توتم پرستی (Totemism) اختلاط شده است. مراسم آئینی جهتهای کشف نشده طبیعت را نشانه می پندارد. در مدنیتهای مختلف تغییر موسم و فصول با مراسم آیئینی مختلفی بزرگ داشته می شود. تا قبل از دوره اسلامیت و مسلمان شدن ملل ترک تغییر فصل زمستان به فصل بهار با عنوان باهار بایرامی (عید بهار) و جان گرفتن دوباره طبیعت بزرگ داشته می شده و در این مراسم مردم به انواع شادیها می پرداخته اند.
بایرامها (اعیاد) با توجه به ارتباط با اجتماعات و خلق ها به شکل یک الگو تغییر شکل داده و در تقویم ها منعکس و منتشر شده است. بایرامها با نیات متعدد و اشکال و رفتار مختلفی در مدنیت ملل به صورت فرم و شکل امروزی نهادینه شد است. با ورود اسلام و تقبل مدنیت اسلام بعضی از اجتماعات توانسته اند اعتقادات و باورها و رسوم و آئینهای گذشته خویش را  به اعتقادات جدید وارد سازند. آیئن، شادیها و مراسمی  که در گذشته بوده و اجرا می شده است بعدها با ورود به ادیان سماوی خصوصیت جدیدی به خود ظاهر گرفته اند. ترتیب ماهها، فصول و سالها و ارتباط بین اینها سبب ظهور تقویم ها در بین اجتماعات شده است.
در مدنیت تمام مللی که جشن آغاز بهار را بزرگ می دارند، مراسم سال جدید با توج هبه المانهای  طرز و شیوه زندگی، جغرافیای محل سکونت، زیربنای اقتصادی، اعتقادات و باورها، زمانهای مناسب، و ...  بزرگ داشته می شود. مراسمی که به باورها و اعتقادات وابسته بوده  در جغرافیای آسیا و ملل ساکن قبل در این منطقه در شراطی اقلیمی و جغرافیایی مشابه به همی بزرگ داشته شده است. مراسم و آیئنها که بر اساس باورها و اعتقادات دینی پایه ریزی شده اند به صورت یک نیرویی در برابرمان سد علم می کند. باور، میتولوژی، سحر و جادو. میتولوژی و میتولوژها داشته های اجتماعات را در گذشته می بینند.
مدنیت ترکان اویغور و باورهای آنان در مورد ارقه نه قون و یا باهار بایرامی نیز قابل ستایش و تامل می باشد. و حتی در بسیاری از اسناد و منابع بسیار قدیمی دست نوشته چینی از برگزاری آیئنها و مراسماتی هنگام تغییر فصول در بین ترکان اویغور در ترکستان شرقی در کشور چین خبر داده اند. در زبان ترکی اویغوری به اولین روز تبدیل فصول و آمدن و جان گرفتن طبیعیت نه (نو) بهار گفته می شود که در بین ترکان اویغور روزی مقدس می باشد. در بین ترکان اویغور جشن نو بهار یا ارگه نه قون امروزه جشن ملی به شمار می آید و بسیاری از اسناد تاریخی از شروع مراسم و آئینی که امروزه به نام نوروز در بین ملل مختلف آسیا و حتی دنیا بزرگ داشته می شود را مدیون مدنیت ترکان اویغور می دانند.
امپراطوری بزرگ هون توسط باهادیر (بهادر) اوغوز خان در سال 210 و با کشتن پدر خویش تئومن و نشستن بر تخت سلطنت شروع شد. در سال 209 تمام ترکان آنرا به عنوان تانری کوت (خدای مقدس) شناخته و قبول کردند. در سال 209 مراسم تاج گذرای انجام شد. این مراسم در فصل بهار بوقوع پیوست. برای اینکه به خاطر اعتقادات شامانی (Shamanism) این موقع از فصل سال به عنوان تقدسی که در بین شامانیستها داشت مورد قبول ترکان بود. در مراسم تاج گذاری خان اوغوز این مطالب را بیان می کند: عالم و  زمین هنگامی که ملت من با نیروی خدای آسمانها و خدای طبیعت و سرسبزی ها بوجود آمد، ملتم باید به شفقت خدای آسمانها دعا کند. برای اینکه ترکانم شاد شوند این روز را برگزیدم تا ایل و ملتم آغاز دوباره را تجربه کنند.
زبان شناس و تاریخ شناس برجسته روس باسکاکوف (Baskakov) در مقاله ها و تحقیقات خود برای شناختن و شناساندن ارگه نه قون (باهار بایرامی)، نوروز در جایی می گوید که تمام مللی که این مراسم را بزرگ می دارند یک قوم اند!. به نظر او این تغییر فصول و جان گرفتن طبیعیت برای اولن بار در بین ملل ترک در ترکستان شرقی با برگزاری مراسمها و تجمعات بزرگ داشته می شد.
در سنگ نوشته ای که در کنار رود یئنی سو (ینی سی)به نام ک یا داشی (Kıya Daşı) معروف هست در مورد مراسم باهار بایرامی سخنان زیر به چشم می خورد:        
آقایان هون، شاه نشین های هون، برای ما روز اول بهار روزی مقدس می باشد. از چین و ماچین گرفته تا غرب هندوستان در مناطق ترک نشین این روز را بزرگ داشته و به اشتراک گذاشتند.
گوک ترکان (ترکان آسمانی) در زمان امپراطوری خویش نیز به صورت رسمی در دولت اولین روز بهار را گرامی، بزرگ و تقدس می شماردند. و به خدای آسمان (گوک تانری) شکر گذاری می کردند. ترکان آسمانی برای آوردن فصل و موسم جدید برای خدای آسمان شکر گذاری و دعا می کردند. شبها آتش روش نمی کردند، غزل می خواندند، شادی و آواز خوانی می کردند، می رقصیدند و ... هر کس با توجه به توان مالی که داشت سفره ها حاضر کرده و بین دیگر انسانها به اشتراک می گذاشت. این مراسمات و آئین ها در کوههای تانری، تاریم و سواحل جونقار و در مناطقی که ترکان اویغور زندگی می کردند دیده می شود.
بعد از گوک ترکها (ترکان آسمانی) و ترکان اویغور امپراطوری قاراخانی نیز روز اول بهار با عنوان باهار بایرامی بزرگ داشته شده و بیشتر از پیش مورد استقبال و گسترش قرار گرفت. این مورد را در سخنان عالمان مثل کاشغرلی ماحمود (محمود کاشغری) و یوسف حاس حاجب نیز می توان به خوبی مشاهده کرد.
در بین ملل ترک آداب و رسوم ارگه نه قون (باهار بایرامی) از تنوع زیادی برخوردار می باشد. کاشغارلی ماحمود (محمود کاشغری) در اثر گرانمایه و ارزشمند خود به نام  دیوان لغات ترک باهار بایرامی را تغییر فصول، ذوب شدن برفهای کوهها و تشکیل رودخانه ها، فراوانی آب ها، تنوع شکفتن گل ها ، طبیع ت رخت سبز و سبزی بر تن کردن، و فزونی یافتن حیوانات و معانی این چنین زیبایی روز اول بهار را توصیف کرده است. این زیبایهای روز اول بهار در اشعار گرانمایه این عالم ترک بدین صورت منعکس شده است:
Türlüq Çeçek Yarıldı
تورلوق چیچه ک یاریلدی
Barçın Yadhım Kerildi
بارچین یادهیم کیریلدی
Uçmak Yeri Körüldi
اوچماک یئری کورولدو
Tumlug Yana Kelgüsüz
توملوگ یانا که ل گوسوز
معنی ابیات:
در فصل بهار گلهای متنوع و رنگارنگ شکوفه می دهند
به مانند این که ابریشم از قماش شکل گرفت.
جای بهشت مشخص شد
سردی هیچ نخواهد آمد
Kaklar Kamug Kölerdi
کاکلار کاموق کوله ردی
Tağlar Başı İlerdi
تاغلار باشی ایل له ردیر
Ajun Tını Yılırdı
آجون تینی ییل لاردی
Tütü Çeçek Çerkeşür
توتو چیچه ک چه رکه شور
معنی بیتها:
آبها فراوان شد، جاهای پست لبریز آب شد
نوک کوهها قابل روئیت شد
نفس دنیا تازه شد
گل های متنوع شکوفه داده و به صف کشیدند
Kolan Tükel Komıttı
کولان تکه ل کومیتتی
Arkak Sukak Yumuttı
آرکاک سوکاک یوموتتی
Yaylaq Taba Emitti
یایلاق تابو امیتتی
Tizik Turup Segreşür
تیزیک توروپ سه گ ره شور
معنی بیتها:
بهار پوشش، جوشش و آسایش را به دور هم جمع کرد
اینها را برای شروع بهار مرتب ساخت
به صف کشیده و شادیهایشان را منتشر کردند.
Yağmur Yagıp Saçıldı
یاغمور یاقیب ساچیلدی
Türlüg Çeçek Saçuldı
تورلوق چیچه ک ساچیلدی
Yinçü Kabı Açıldı
یینچو کابی آچیلدی
Çından Yapır Yağruşar
چیندان ییپار یاغروشار
معنی ابیات:
دانه های باران شروع به نورافشانی کردند
انواع مختف گل ها شکوفه دادند
شکوفه های داخل مرجانها شروع به شکفتن کردند
با وزیدن نیسم قایقها بوی مشک را سرازیر کردند.  
و اشعار فوق العاده قدیمی و گرانبهای دیگری در همین رابطه که در ابیات گرانبهای ماحمود کاشغری موجود می باشد.
اکنون چند بیت از یوسف حاس حاجب در اثر گرانبهای خویش به نام قوتادوگ بیلیگ برای نمونه ذکر می شود
کوریمیش ییغاچلار توناندی یاشیل
به زه ند ییپون آل ساریق کوک کیزیل
معنی:
درختان خشک شده لباس سبز پوشیدند
طبیعیت و  آسمان رنگهای زرد و قرمز خویش را ساکت ساختند
یاغیز ییر یاشیل تورکو یوزکه بادی
هیتای آرکیشی یادتی تاوقاچ ائدی
معنی:
بر روی زمین سیاه فرشی از ابریشم گسترده شد
چین فریاد می زند و کاروان نیز بر روی این سطوح قماش چینی گسترده ساخت!
در ازمنه قدیم ترکان مراسم اولین روز بهار (باهار بایرامی، ارگه نه قون) را به این صورت که اقوام به دیدار هم و بزرگان قوم رفته و زیارت می کردند. بعد از مراسم دیدن بزرگان شبها دور هم جمع شده و مومی که در دست چپ می سوخت و  در دست راست با موم علامت بوزقورد سعی می شد که سایه این علامت بر روی دیوار بیافتد. این بازی اگر چه به صورت بازی و مراسمی بوده  ولی در عین حال به صورت یک رسم و باور بروز کرده بود. این بازی و مراسم تا چند سال پیش در مرکز تورکستان شرقی در شهر اورموچی و شهرهای اطراف بازی شده و بزرگ داشته می شد. این مراسم را به نوعی شامانیم نیز می توان نام برد!      
ترکان اویغور باهار بایرامی را به معنای روز عید، شادی، خنده و تفریح و ...می دانند. با توجه به اسنادی و منابعی که از ملل ترک گذشته مثل هون ها وجود دارد در بین ملل ترک انواع و اقسام مراسم، عیدها و به قولی فستیوالها مرسوم بوده است. در کنار آبها و سواحل، در کوهها، جنگل ها، و ... این مراسمات و رسم و روسومها بجا آورده می شد. این تنوع رسم و رسوم از گذشته تا کنون یکی از علل به امروز رسیدن انواع و اقسام جشن های کهن در میان ملل ترک دنیا بوده است. شروع شدن این افکار بیشتر از روزه امپراطوری هون و هونها بوده و با به قدرت رسیدن گوک ترکها (ترکان آسمانی) و روندی ملت شوندگی که این آداب و رسوم در آنزمان بازی کرده جز خصوصیات این مراسمات بوده و شدت گرفته است.
در میان ملل ترک خصوصیات همراه با مراسم و آئین باهار بایرامی در پیرامون نوع بزرگداشت، باور ها و اعتقادات، ادبیتا، تئاتر، فلسفه، صنایع دستی، سمبول ها، مدنیت غذاها، طبابت، فال گیری، نقاشی، مینیاتور، موزیک، بازیها ، ورزش ، روند سیاسی، رنگها، میتولوژی، و موضوعات اینچنین می توان مشاهده کرد.  
در ترکستان شرقی در میان ترکان اویغور روز اول بهار به عنوان وداع از فصل سرما و شروع جان گرفتم طبیعت و شکرگذاری از نعمات خداوند و خواست برکت و روزی بوده است. در زمینه بارو و اعتقاد دینی در مورد باهار بایرامی این اساس در اعتقادات ترکان اویغور دارای ریشه بسیاری قوی می باشد. در این مورد سخنان محقق احمد ضیائی بسیار مفید می باشد: در کوه طلا در شهر اورومچی، در ساقه به مانند طلا بوته گندم نیز این باور مشهود می باشد. کوه طلا در مرکز شهر اورومچی قرار گرفته است در گذشته این محل مرکز بودیئزم ترکان اویغور بوده است. در گشذته و امروزه مراکز بودئیسم زیاد همراه با میادین آتش در اقصی نقاط این شهر قابل مشاهده و یافت می باشد. مسلمان شدن ترکان اویغور زیاد قدمتی ندارد و در حدود 130-150 سال می باشد. به احتمال زیاد ترکان اویغور از آخرین گروه ترکان مسلمان شده می باشند. با توجه به تحقیقات انجام شده در شهر اورومچی ترکستان شرقی در چین در اکثر قبرها و سنگ مزارها نشانه های باور شامانیزم و کمتر موردی با نشانه های اسلامیت مشاهده می شود.
بعضی از بازیهایی که در مراسم باهار بایرامی در ترکستان شرقی بازی می شوند عبارتند از: لئی له ک (اوچورتما)، ایله ن گوچ، ایپ آتلاما، اوردیکاما (یک نوع بازی با توپ)، بوره کوی (گرگ و میش)، ته پمه – ته ل په ک، گوز باغلاش (گوره به)، موکوشمه ک، کوکله ش – کوکله (نوعی بازی پریدنی)، دورام دورامچیلیک(بازی تقلید)، کوقلاشماک (قوالاما)، تارتیشماک (چه کیشمه اویونو)، دوم دوم – دوم (ته که رله مه اویونو)، لاچین گه لدی (شاهین گه لدی اویونو)، و در کنار همه این بازیهای بازیهای که با اسب و مهارت اسب دوانی همراه بوده جز رسوم بازی باهرا بایرامی ترکان اویغور می باشند.
یکی دیگر از رسوم ترکان اویغور مبارزه حیواناتی مثل خروس، شتر، گوورچین، قوچ و ... می باشد.
یکی دیگر از عرفها و عادات ترکان اویغور زمانی که مردم اویغور به پیشواز باهار بایرامی می روند این پیشواز همراه با خواندن شعری (باهار بایرامی قوشاغی) در وصف این بایرام (عید) می باشد. شعر فوق بدین مضمون می باشد:
به زبان ترکی اویغوری قدیم:
Davarlar Yugalok!
Yirt Kişler Kartayok!
Yyegiden Balalar Tudi, Tudi.
Bizinğ Yul Elde
Acep Diggizge Elde Yırak mı?
Ağaçlar Yeşerdi,
Kuzular Tudi,
Çeçekler Açti
Hazır Yaz Kildi,
Bikün Biznig Beyram Künü
Nevruzga Barırga Telim
Çünki Anda Çeçekle İsli
Yeller Yahşi İsli,
Tavlardan, Çeyirlerden Ballar Aga,
Sini Yirakdan Kürgenler,
Üldig Kibi Üylarlar,
Nige Ayag Astında Yatıb Turasığ,
Turmak için Törükler mi Kütesiğ,
Ullarığ, Kızlarığ Tutkun Olduğ,
Bikün Beyram,
Lâkin Bizniğ İçin
Kaygı Künüdür.
Mutiyi: 1983-1984B
 ترجمه به زبان فارسی:
گوسفندان گم شدند!
مردان بزرگ اند!
دوباره کودکان زاده شدند و زاده خواهند شد.
قدرت و نیروی به اتما منرسید.
آیا دریا در فاصله زیادی قرار دارد؟
درختان مسن شدند.
گوسفندان زاده شدند.
گل ها شکوفه دادند.
اکنون بهار آمد
امروز روز بایرام (عید) ما می باشد.
می خواهم به بایرام بپیوندم
برای اینکه در آنجا گلها بوی زیبا می دهند.
بادها زیبا می وزند.
از کوهها و دامنه ها عسل ها سرازیر شده اند.
آن کسی که تو را از دور می بیند.
مرده می پندارند.
برای چه در جلوی در خوابیده و منتظرید.
آیا برای بیدار و بلند شدن منتظر ترکان اید؟
دخترانم، پسرانم اسیر شدند.
امروز بایرام (عید) است.
لکن برای ما
روز ماتم می باشد.  
نمونه مشابه شعری که در شهرهای خوی، مرند و بسیاری دیگر از شهرهای آزربایجان و مناطق ترک نشین زمزمه می شود:
گه لیر نوروز بایرامی
آچیلار گول له ر هامی.
ساخلا گه لین آنامی
آنامی هم آتامی.
نوروز گه لیر، یاز گه لیر
نه غمه گه لیر، ساز گه لیر
باغچالاردا گول اولسون!
گول اوسته بولبول اولسون!
نوروز، نوروز خوش گه لدین
خوش گه لدین، بوش گه لدین
بوش گه لدین، دولو گه لدین
بول گه لدین، سولو گه لدین
معنی ابیات:
عید نوروز می آید
گلها شکفته می شوند
ای تازه عروس مواظب مادرم باش.
مواظب مادرم و پدرم.
نوروز می آید، یهار می آید
نغمه می آید و ساز می آید
در باغچه ها گلها برویند
در روی گل بولبولها بنشینند
ای نوروز خوش آمدی
خو ش آمدی و دست خالی آمدی
دست خالی آمدی ولی آبدار و همراه با برکت آمدی
در هنگام مراسم باهار بایرامی در آزربایجان شخصی به نام ته که مچی که ندا دهنده آغاز بهار و بایرام می باشد می آید و با رقصاندن ته که م (عروسک قوچ چوبی) مردم موشتولوق می دهند.
نمونه ای از اشعاری که ته که م چی می خواند:
ته که م گه لدی، قیشین عومرو قوتاردی،
چوبان توتدو اونو داغدا اوتاردی.
گه لیر بایرام، دالیسینجا یاز گه له جه ک
سیزین بئ تازا بایرامینیز موباره ک
ته که مین ده که ند وار،
اویناتماغا فه ندی وار ...
هر قاپیدا اویناسا.
بیر نه لبه کی قه ندی وار.
ت کهم گئتدی مئشگینه
وعده وئردی بئش گونه.
گه لمه دی اون بئش گونه
ته که می اولدوردوله ر
آتدیلار خان کوشگونه.       
در اکثر منابع که اینجانب به سبب نوشتن مقاله فوق از طریق اینترنت بررسی کردم در ملل ترک دنیا از ازمنه قدیم تا کنون روز اول بهار به نامهای مختلفی از جمله باهار بایرامی، ارگه نه قون، بایرام، نِوروز، یئنی گون ، ناوروز، قورتولوش گونو، اولوس گونو (قرقیز)، در ترکان قاراچای – مالکار به نامهایی از قبیل گوللو (Gollu)، قوتان (Gutan) - سابان توی(Saban Toy) – تئگری توی (Tegri Toy) ، حایدار (Haydar) و ... نامیده شده و بکار رفته است. به سبب بعضی منابع قدمت این بایرام تاریخی به 5000 سال نیز می رسد. از نظر زبانشناسی کلمه اول ناو یا نو یا نِو به معنای تازه و جدید بوده و در اکثر زبانهای دنیا به اشکال مختلف وارد شده است. از زبان ترکی گرفته تا زبانهای اروپایی و زبانهای خانواده ایرانیک. در زبان روسی نوُوی (Novi) ، در آلمانی نویه (Noye)، شکل لاتینی نوه(Noe)، یونانی نئوس(Neos) و ...بکار برده می شود.
ارگه نه قون نیز از دو ترکیب ارگه نه به معنای کمر کوه و قون نیز به معانی آبشار، جای برای نشستن و ...بکار رفته است. ناگفته نماند ترم دیگری با این مضمون وجود دارد که ارگه (صورت قدیمی ارکه ن که امروز در زبان ها و لهجه های ترکی کاربرد دارد)+ قون (گون) به معنای روز جدید می باشد.در کتاب تورکیه تورکجه سینده تورکجه سوزجوک له رین کوکه ن بیلگیسی سوزلو ارگه نه کون به معنی نام محلی که در افسانه ها آمده است آمده است.(ارگه نه = کمر کوه + کون= زود رد شو). متاسفانه به دلیل نبود منابع مختلف در دست راقم این سطور فقط چندین مورد از نامهای این بایرام را توانسته ام جمع آوری کنم.  
در ملل ترک آسیا باهار بایرامی در 4 روز متوالی بزرگ داشته می شود. در روز اول اوجاقهای بزرگی حاضر کرده و گوشت می پزند. در جایی که به نام بایرام یئری (مکان عید) مشخص می شود همه فامیل و اقوام دور هم جمع شده و دید و بازدید می کنند. در روز دوم حیوانهایی که از قبل برای سربریدن آماده شده اند را سربریده و بعد از پخت غذا ضیافتی شروع می شود. چادرهایی از جنس کئچه برافراشته می شود. این چادر برای مسافرانی که از دور می آیند آماده می شود. در روز سوم زمانی که مسافران از راه دور رسیدند همراه با گردش، غذاهای متنوع اکرام می شود. در روز چهارم زمانی که خورشید طلوع کرد به ورزشهایی از قبیل اسب دوانی، گوره ش (کشتی) و ...شروع می کنند. همراه با این فعالیتها خواننده ها موسیقی اجرا کرده و ترانه می خوانند و مسابقه ای نیز اجرا می شود. در آخر نیز مراسم دعا و شکر گذاری از نعمات برپا می شود.  
باهار بایرامی از نظر علوم اعتقادی و باورهای مختلف با افسانه ها و روایات گوناگونی که در زیر چند مورد از آنها بیان می شود در اکثر دینها به چشم می خورد:
روز که خداوند انسان و حوا را آفرید.
بعد از اینکه حضرت آدم و حوا از جنت گریزان شدند، دیدارشان در روز عرفه
روزی که حضرت نوح از کشتی نجات خویش به زمین قدم گذاشت.
روزی که حضرت یوسف به چان انداخته شد.
روزی که حضرت موسی از مصر بیرون رانده شد.
روزی که حضرت یونس بعد از ماجرای خوردن شدن توسط ماهی بزرگ به خارج از دهن ماهی و دریا قدم گذاشت.    
در مذاهب علوی – بکتاش
روز تولد حضرت علی
روز ازدواج حضرت علی و فاطمه
روزی که حضرت علی از طرف پیامبر به خلافت برگزیده شد.  
در روز 21 مارس مدت شب و روز یکسان می شود. روزی که منطقه ای شامل ملل آسیا تا ترکان بالکان و دیگر نقاط دنیا به سبب جان دوباره گرفتن طبیعت و همراه با آئین چند هزار ساله که امروزه به سبب تغیرات و تحولات جوامع امروز به انواع مختلف بزرگ داشته می شود هدیه ترکان اویغور به مدنیت بشریت می باشد. رواست که ملل ترک این مراسم را با نامی که در یکی از زبانها و لهجه های ترکی آمده است بنامند، چون نامیدن چنین مراسمی با یک کلمه بیگانه تاریخ و هویت این مراسم را زیر سوال می برد.
مراسمی که امروزه در ملل ترک و دیگر ملل منطقه و دنیا به نام نوروز مشهور می باشد در طی روندی چند هزار سال به شکل امروزی مبدل شده است  و هر یک از ملل ترک و ملل غیر ترک با توجه به باورها و اعتقادات، روش زندگی ، سیاست، نوع جغرافیا، محل زندگی ، و ... این مراسم کهن را بزرگ داشته اند.          
منابع استفاده شده در نوشتن مقاله:
نوروز در بین ترکان اویغور، نوشته علیمجان ضیائی – محقق دانشگاه قاضی ترکیه و استاد زبان شناسی ترکی:
http://www.acikarsiv.gazi.edu.tr/dosya/UYGURTURKLERINDENEVRUZ.pdf 
نوروز در مدنیت ملل ترک:
http://turkoloji.cu.edu.tr/.../erman_artun_turk_halk_kulturunde_nevruz.pdf
http://turkoloji.cu.edu.tr/HALKBILIM/bascetincelik_nevruz.pdf
مقاله چنگیز قیرقز با عنوان یئنی گون ارگه نه قون 
مقاله ارگه نه قون در مدنیت ترکان نوشته آیشه باشچه تین چه لیک  
ارتباط ارگه نه قون – قربان نوشته شده توسط صلاح الدین به ککی     
تورک خلق ادبیاتی نویسنده علیرضا صرافی    










۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

آزربایجان غربی - مجموعه تصاویر سوغورلو - تخت سلیمان

سوغورلو Suğurlu
تخت سليمان
در دامن سبز و وسيع دره "ساروقSaruq " (نك. ساروق) در ميان كوههاي آتشفشاني "آلاداغAladağ " در جنوب غربي آزربايجان، در شمال شهر "تيكان تپهTikantәpә " (نك. تيكان تپه-تکاب) و در جنوب شرقي درياچه "اورموUrmu " (نك. اورمو-اروميه) بر بالاي تپه "سوغورلوSuğurlu "، محوطه جهاني و مجموعه تاريخي "سوغورلو" واقع شده است که در زبان فارسي موسوم به "تخت سليمان" مي باشد.
سوغورلو (تخت سليمان) و مجموعه آثار باستاني و تاريخي آن يكي از مهمترين و مشهورترين مراكز تاريخ و تمدن آزربايجان و يکي از نمادهاي باشکوه معماري آزربايجاني محسوب مي‌شود. در اين مجموعه تاريخي كه داراي ارزش سمبليك مهمي است، بقاياي آثاري از دوران ماقبل تاريخ، دولت و تمدن ماننائي (اولين دولت آزربايجاني)، تاريخ سامي-عبري-مسيحي، عهد ماد و اشكاني (هر دو با تباري مناقشه دار)، سازه هاي مربوط به دوره ايراني-ساساني-زردشتي و تمدن توركي-موغولي-ايلخاني موجود است. طراحي آتشكده، قصر و طرح كلي‌ محوطه بر ايجاد و گسترش معماري اسلامي تاثير گذاشته است. در اطراف سوغورلو (تخت سليمان)، ايسسي سوها (آب گرم‌ها)، قاينارجاها (چشمه هاي جوشان) و بولاق هاي سردي (چشمه‌ها) وجود دارند كه بسيار جالب توجه اند. درياچه اسرار آميز "بوركو Bürkü" و شكاف بزرگي كه در اثر زلزله پديد آمده، از ديگر نكات ديدني سوغورلوق (تخت سليمان) است.
كليه آثار اين مجموعه كه در سال ١٣٨٢ در فهرست ميراث جهاني يونسکو به ثبت رسيد، بر روي يك بلندي طبيعي به ارتفاع ٢٠ متر از سطح دشتي گسترده و درون حصار و ديواري بيضي شكل بنا شده است. حصار از سنگ‌هاي لاشه‌اي به ابعاد مختلف و به ضخامت ٥ متر، ارتفاع ١٤ متر و با محيط بيروني ١٢٠٠ متر بنا شده است. لايه بيروني حصار از سنگ‌هاي تراش‌دار نما‌سازي شده و داراي ٣٨ برج دفاعي مخروطي شكل است. برخي از آثار مجموعه مانند زندان مربوط به دوره ماقبل تاريخ، ماننائيها، دوره مادها، پايه ديوارها از دورة اشكاني و حصار بيروني متعلق به عهد ساساني است. بخش‌هايي از اين محوطه در قرن سيزدهم ميلادي در دوره آباقاخان، دومين پادشاه امپراتوري ايلخاني و برادر زاده هلاكوخان مرمت شد، پاره‌اي از قسمت‌هاي فرو ريخته بازسازي گرديد، دروازه جديدي در مجاورت دروازه جنوبي عهد ساساني احداث و قصر، عمارت، سالن شورا، ايوان (شرقي)، ساختمانهاي هشت و دوازده ضلعي و شهركي صنعتي در کنار آن بنا شد. (امراي مغول هيچكدام از آثار پيش از خود را تخريب نکردند و ساختمان هاي خود را در کنار و يا بر روي اين آثار قبلي بنا نمودند). تاكنون قسمت‌هاي مختلف بافت صنعتي شهرك ايلخاني ‌سوغورلو (تخت‌سليمان) مانند بازار، كارگاه، حمام و خانه مسكوني شناسايي شده اند. پس از انجام تعميرات وسيع و چشمگير و احداث بناهاي جديد، از اين مكان مدتي بعنوان پايتخت تابستاني، كاخ شكار و تفرجگاه امپراتور ايلخاني استفاده شده است.
ريشه شناسي
سوغورلو نام قديمي و تركي محوطه اي تاريخي در آزربايجان است كه در زبان فارسي تخت سليمان ناميده مي شود. اين نام به معني محلي كه در آن سوغور فراوان وجود دارد و يا زميني كه از قابليت سوغور كردن برخوردار است مي باشد:
١- سوغورSuğur : نوعي از خرگوش شبيه مارمولك كه از پوست آن براي ساختن كت باراني استفاده مي شود از تلفظهاي اين كلمه در زبانهاي توركي: سوغور (قاراخاني)، سووير (تاتاري)، هيوير (باشقيري)، سيغيرغان (نوعي موش)، سئوئر (چووواشي)، (در تركي معاصر تركيه: آدا تاوشاني، به عربي الوبر). در تركي قديم "سوغورلوق تاغ Suğurluq Tağ" به معني كوهي پر از سوغورها بوده است (كاشغري). "سوغورلو" معادل سوغورلوق تركي قديم بوده و به معني محلي كه در آن سوغور فراوان مي باشد است. ("سوغور" را نمي بايست با "سغر" كه به معني نوعي خارپشت كلان است اشتباه نمود. گرچه نام اين حيوان نيز كه به اشكال اشغر، اسغر، سغرمه، سغرنه، سکرمه، سکرنه، سَكَر، سُكَر نيز ثبت و در لغتنامه هاي فارسي به صورت کرپي کوهي، روباه ترکي، ارمجي کوهي، خورکاي جبلي معني شده، تركي است).
٢-در تركي كلمه ديگري به شكل "سوغورSoğur " از مصدر "سوغورماقSoğurmqa " به معني گرفته شدن آب توسط زمين وجود دارد. "قوم سوو سوغوردوQum suv soğurdu " (شن آب را در خود كشيد، جذب كرد)، "اول قوروت سوغوردوOl qurut soğurdu " (او آب كشك را بيرون كشيد)، با گسترش معني به معني بيرون كشيدن. در اين معني با فعل "سييرماقSıyırmaq " در هم آميخته شده است. مانند بيرون كشيدن شمشير از غلاف، تير از زخم و يا مو از شير. فرمهاي گوناگون آن: سوغور Soğur، سوور Suvur، سور Sur، سوير Suir، سووير Suwir. از همين ريشه اند مصادر سوغالماقSoğalmaq به معني فرو رفتن آب بر زمين و خشك شدن آن و سوغالتماقSoğaltmaq به معني خشك كردن آب. (فرهنگ لغت تركي به فارسي سنگلاخ، تاليف ميرزا مهدي خان استرآبادي منشي نادرشاه افشار). اين مصدر در زبانهاي ادبي و لهجه هاي معاصر تركي آزربايجان و تركيه هنوز رايج است. مثلاً در شهر باهار آزربايجان (نك. قاراتكين-بهار) Soğolmaq يعني خشك شدن آب چيزي (وقتي گوشت را براي كباب كردن روي آتش قرار مي دهند و پس از مدتي آب آن در اثر حرارت از بين مي رود مي گويند اَت سوْغوُلدوُ Ət soğuldu يعني آب گوشت زايل و كشيده شد). بنابر اين ريشه شناسي، "سوغورلو" مركب از "سوغور+-لو" بوده و به معني محل و زميني كه قابليت جذب آب را داراست مي باشد، به سياق "گئچه رليGeçәrli " (گئچ.+-ه ر+-لي) به معني چيزي كه قابليت تداول داشته و معتبر است.
٣-از سه شهر تركان قومان (قيپچاق) در ساحل رود دونه چ يكي نيز "سوغور" نام داشته است. محتملا اين نام در ارتباط با معني دوم سوغور است.
٤-"سوغور" به عنوان نام شخص نيز بكار رفته، چنانچه نام يكي از سرفرماندهان تركان قومان بوده است.
وجه تسميه:
در متون تاريخي از اين منطقه به نام "ستورليق" ياد و به ريشه تركي آن اشاره شده است: "مستوفي از محل مذكور كه در زمان او در ناحية ايج رود (در متن انجرود) واقع بوده است ياد مي‌كند و مي‌گويد در اين ولايت قصبه‌اي است كه مغول آن را "ستوريق" مي‌‌خوانند و بر سر پشته‌اي است. پس از آن از سراي و چشمة جوشان سخن به ميان مي‌آورد. سپس مي‌افزايد كه اباقاخان آن سراي را عمارت كرد (آثار كاخ آباقاخان در كاوشهاي باستان‌شناسي به دست آمده است). كلمة "ستوريق" در نزهه‌القلوب محرف "سغورليق" يا "سوغورلوق" است كه در زمان مغول به اين محل اطلاق مي‌شد و از ييلاقهاي معروف ايلخانان بوده است و امير ارغون گنجهايي در آن نهاده بود... اين كلمه تركي مي‌نمايد، ولي استعمال آن از دورة مغول است" (مقاله آذربايجان، عباس زرياب خويي)
نام سوغورلو به سبب وفور نوعي از خرگوش در اين ناحيه و به احتمالي كمتر به سبب نوع خاك آن محوطه كه قابليت جذب آب فراوان را داشته به آن داده شده است.
يشه شناسي و وجه تسميه هاي نادرست
١-هرچند نام خود محل آتشكده و كوههاي مجاور آن در كتب بسيار قديمي ذكر نشده اند، با اينهمه بسياري از نخستين نامهائي كه براي آنها ذكر شده تركي اند. اما منابع فارسي و دولتي نه تنها نام محل مذكور را با عبارت فارسي "تخت سليمان" عوض نموده اند، بلكه اغلب پديده هاي مربوط و پيرامون آن مانند تپه، كوه، چشمه و شهرك و ..... را نيز "تخت سليمان" ناميده اند. در حاليكه هر كدام از اين پديده هاي جغرافيائي و طبيعي داراي نام مشخص تركي است:
-سوغورلوSuğurlu (سغورلق): نام تركي تپه هائي كه به فارسي تخت سليمان ناميده مي شوند.
-آلاداغAladağ (الاطاغ): كوههاي اطراف سوغورلو كه امروزه به فارسي تخت سليمان ناميده مي شوند. اين منطقه به همراه قاراداغ (با نام فارسي سياه كوه عوض شده است)، قرارگاه تابستاني آباقاخان بوده است.
-بوركوBürkü (بركه): چشمه ژرف و جوشان مجاور سوغورلو (تخت سليمان). از ريشه بوركBürk (مصادر بوركمه كBürkmәk و بوركورمه كBürkürmәk به معني جوشيدن و فوران كردن آب، پاشيده شدن آب، ريزش بسيار شديد آب در حين باران است).
-آباقاAbaqa (آباقا ايلخان): شهرك صنعتي و كاخ دوره ايلخاني. كلمه اي مغولي به معني پدربزرگ و عمو، از ريشه تركي "آبا" به معني جد، پدربزرگ، مادربزرگ، .... به علاوه پسوند تركي "-قا" كه به ندرت بكار رفته است (مانند كلمات قورتقا، آويچقا).
٢-مجموعه باستاني سوغورلو با تمدن، تاريخ و افسانه هاي سامي در هم آميخته است. چنانچه نام مجموعه و همچنين زندان موجود در آن با پيغامبر سامي سليمان نبي، تختي در آن با نام ملكه بلقيس و درياچه مجاور آن در متون گوناگون مسيحي با دوران كودكي عيسي مسيح مرتبط شمرده شده است. "سليمان" نامي سامي است، با اينهمه تركيب "تخت سليمان"، همانگونه كه از ظاهر آن پيداست، به لحاظ ساختاري و دستوري فارسي است. بر خلاف فارسي، در زبان تركي مضاف پس از مضاف اليه مي آيد. يعني اينكه اين نام به تركي مي بايست "سولئيمان تختي" خوانده مي شد، مانند نام روستا و قلعه"خان تختي Xantəxti" در جنوب شرقي سلماس در ٧٦ كيلومتري جاده اروميه- سلماس، كه به معني "تخت خان" مي باشد (در ارتفاعات كنار اين محل، بر روي قطعه سنگ بزرگي نقوش حجاري ‌شده‌اي به نام حجاري‌هاي خان تختي وجود دارند كه نقش دو سوار شاهانه را با دو پياده نشان مي‌دهند. ادعاهائي كه اين دو سوار را اردشير اول، شاهپور اول و غيره دانسته اند همه حدس و گمان اند، زيرا كتيبه‌‌اي همراه اين نقشها نيست)؛ "داش قالا Daşqala" (در ٢٨ كيلومتري شرق عجب شير در ساحل شرقي درياچه اروميه در ٩٥ كيلومتري جنوب تبريز، نام دولتي-فارسي آن قلعه ضحاك است)؛ نام "باز قالاسي Baz Qalası" (نك. باز قالاسي-بذقالاسي، نام دولتي-فارسي آن قلعه جمهور است).
٣-استرابن تاريخ نگار براي كشور "آتروپاتنه" دو پايتخت ذكر كرده كه يكي آز آنها "فراده اسپه" بوده است. ماركوارت و راولينسون (ماركوارت، ١٠٨) فراده اسپه را با سوغورلوي كنوني (تخت سليمان) و شهر باستاني "شيز" كه در حوالي آتشكده آزرگشسب واقع شده و شهري مناسب براي اقامتگاه تابستاني بوده يكي دانسته‌اند. برخي با اين تثبيت مخالفت نموده و گفته اند كه "شيز نمي‌تواند سوغورلو (تخت‌سليمان) كنوني باشد، بلكه بايد محل آن را كه همان جَنْزه است، در نزديكيهاي مراغه جست. كزنا يا جنزه يا گنزك قسمتي از شيز و نام شهري بوده كه مقر تابستاني شاهان بوده است" (عباس زرياب خويي در مقاله آذربايجان).
نتيجه
نام قديمي و تركي محوطه و مجتمعي كه در زبان فارسي "تخت سليمان" ناميده مي شود، "سوغورلوSuğurlu " بوده و به معني محلي كه داراي سوغور (نوعي خرگوش) فراوان است و يا زميني كه قابليت جذب آب را دارد مي باشد. اين مجتمع در دره "ساروقSaruq "، احاطه شده با كوههاي "آلاداغAladağ " واقع شده است. چشمه جوشان آن "بوركوBürkü " و شهرك صنعتي وكاخ ايلخاني آن "آباقاAbaqa " نام دارد.
منبع تحقیق نام و ریشه شناسی سوغورلو آقای مهران باهارلو





































۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

تصاویری از بارش برف زمستانی در شهر اورمیه

آذربایجان غربی - تصاویری از بارش برف زمستانی در شهر اورمیه













۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

شهر اورمیه و عکس هایی از زمستان و برف

منابع فارسي و ارمني ، آسوری نام شهر اورمو (اورميه) را به شكل "اروميه" و منابع تركي و آزربايجاني اين نام را در زبان فارسي به شكل "اورميه" و به زبان توركي مطابق با تلفظ مردم به شكل "اورمو" مي نويسند. گروه دوم معتقد به تركي بودن نام اورمو و در نتيجه اورميه و همريشگي احتمالي آن با اسامي شهرهايي مانند اور و اوروك (از تمدن سومري)، اورگنج (دو شهر در ازبكستان و تركمنستان) و اورومچي (در تركستان چين، بئش پاليق سابق) اند.
تئوري سومري نام اورميه: مدافعين اين تئوري، نام اورميه را به شكل "اور(و)+ مو" (URU+MU)و يا "اور(و)+مه" (URU+ME) تقطيع مي كنند.
١- "اوروURU " در زبان سومري كه از طرف عده اي زباني خويشاوند با زبان تركي و يا پروتوتورك در نظر گرفته مي شود، به معني شهر و آبادي است. نام دو عدد از مهمترين شهرهاي سومري "اور" (المقير فعلي در جنوب بغداد) و "اوروك" (ورقه فعلي) بوده و احتمال داده مي شود نام كشور عراق نيز يادگار كلمه اوروك سومري باشد. (اوروق و يا اوروغ در تركي به معني قبيله و يا گروه انساني خويشاوند و در تركي معاصر به شكل اويروق به معني تابعيت و شهروندي است).
٢- "موMU " در زبان سومري (معادل شامو در زبان آكادي) به معني بهشت و يا بخشي از آسمان-بهشتها و شايد به معني باران است. "مهME " نيز در اين زبان به معني معيارها و نرمهاي فرهنگي و يا پرچمها و نشانه هاي اين نرمها مي باشد. بنابراين "اوروموURUMU " به زبان سومري به معني "شهر بهشتي"، "شهر باران" و "اورومهURUME " به معني "شهر فرهنگ، شهر بافرهنگ" مي باشد. نام اورومو به معني شهري بهشتي با باور رايج در ادوار باستان مبني بر قرار داشتن باغ عدن در آزربايجان –تبريز همخواني تمام دارد.
تئوري اورال –آلتائيك نام اورميه: در زبانهاي مخلتف اورال-آلتائيك نامهاي جغرافي متعدد مشابه با نام اورميه وجود دارند. اين نامها را ميتوان به دو دسته جداگانه، يكي با معاني مكان و مقر و ديوار و ديگري با معاني زيبا و شاد و شوق و ... تقسيم كرد:
١- بن "اورUR " در زبان توركي باستان به معني مكان و مقر و... و "اٶرو-هٶروÖRÜ-HÖRÜ " به معني ديوار درهم تنيده است. ("اورUR " به سومري به معني انسان است). كلمات اورتا (وسط)، اوردو (قرارگاه خاقان و ارتش)، اورون (مقام، مكان)، اورناماق (جاي گرفتن)، اورلاتما (اسكان دادن)،... در زبان توركي و بنا به شماري از صاحبنظران كلمات يورد و يا يئر نيز از همين ريشه اند.
٢- در زبانهاي اورال-آلتائيك تركيبات متعددي وجود دارند كه يادآور نام اورميه اند. در همه اين نامها معاني شادي، زيبائي، ذوق و شوق و الهام بخشي مستتر است:
الف- در زبانهاي مونقولي كلمات اورماURMA ، اورامURAM ، اورمانURMAN ، اورماسURMAS ، اورمURM ، اوروما URUMUو .... به معاني روحيه، الهام، شوق و ذوق ميباشند. نام شهر اورومچي URUMÇİ ويا اورونچي URUNÇİاويغورستان (تركستان چين) نيز كلمه اي مونقولي (لهجه باستاني مربوط به دو هزار سال پيش) است. در اين تركيب اورو URU به معني زيبا و مچي MÇİ به معني مرغزار و كشتزار است.
ب- در زبانهاي اوراليك (فينو اوگوريك مخصوصا در زبان مجاري) اٶرٶم-اٶرٶل ÖRÖM-ÖRÖLبه معني شادي و نشاط است (زبانشناسان اين نامها را ماخوذ از زبان تركي دانسته اند).
ج- در توركي باستان، اورينÖRİN, ÜRİN ، اورون ÜRÜN و اورگونÜRGÜN همه به معني شاد و شاداب بودن.
بنابراين نظريه، نام اورميه كلمه اي اورال آلتائي به معني مكان زيبا و شادي بخش است.
تئوري تلفظ مردمي: عده اي نيز نام اورميه را ناشي از تلفظ توركي "روميه" و يا "رومي" ميشمارند. طبق اين نظر، از آنجائيكه صداي "ر" در اول كلمات اصيل توركي نمي آيد، براي رفع اين صدا از اول اين چنين كلمات وارده از زبانهاي خارجي، صداي "او" و يا "اي" به اول آنها (مانند ايره حيم به جاي رحيم و .....) افزوده مي شود. چنانچه واژه هاي "روم" و "روس" در توركي مردمي به شكل "اوروم" و "اوروس" تلفظ ميشوند. نام شهر "اورفا" در تركيه نيز طبق همين قاعده و از افزودن صداي "او" به اول نام قديمي اين شهر "روبا" حاصل شده است.
نتیجه:
نام دومين شهر آزربايجان اورمو-اورميه، چه از ريشه توركي- اورال آلتائيك اروم-اورون، چه از تلفظ توركي "روميه" و چه از ريشه سومري اورومو-اورومه گرفته شده باشد، شكل "اورميه" مانند خود اين شهر، داراي بار و هويت توركي است و شايسته است كه در زبان فارسي نيز به جاي فرم غيرتوركي اروميه بكار رود.
محقق: مهران باهارلو